حزب دموکرات کردستان، یکی از آن گروهکهای تروریستی است که در یک ماه اخیر، گاه و بیگاه اسمش را در کنار گروهکهایی مانند «کومله» شنیدهاید؛ گروهکی که سرکردگانش میهمانان برنامههای جنجالی تلویزیونهایی مانند «من و تو»، «ایران اینترنشنال» و البته «بیبیسی فارسی» هستند و درباره آزادی و احترام به حقوق مردم، جملاتی را بر زبان میآورند که هر کس نداند، فکر میکند اینها از همان اول کار، فعالیت خود را با این رویکرد آغاز کردهاند و اصلاً آدمکشی، تجزیهطلبی و جنایتهایی که قلم از نگارشش شرم دارد، در برنامههای به اصطلاح مبارزاتی اینها جایی نداشته و ندارد.
حرف زدن خیلی راحت است؛ وقتی بنا باشد بدون اتکا به اسناد، ادعایی را مطرح کنیم اصلاً کاری ندارد. میشود بهسادگی از خیر خیلی چیزها گذشت؛ دروغ که استخوان نیست تا در گلوی آدم گیر کند! این روزها، آدمهایی در آنور آب، دم از مبارزه سیاسی و آزادیخواهی میزنند که وقتی کارنامه آنها را مرور میکنی، تن و بدنت میلرزد، دود از کلهات بلند میشود که آخر فاز اینها چه بوده و حالا چطور اینقدر راحت مینشینند و برای جوانان نسخه آزادی میپیچند؟ حزب دموکرات کردستان، یکی از آن گروهکهای تروریستی است که در یک ماه اخیر، گاه و بیگاه اسمش را در کنار گروهکهایی مانند «کومله» شنیدهاید؛ گروهکی که سرکردگانش میهمانان برنامههای جنجالی تلویزیونهایی مانند «من و تو»، «ایران اینترنشنال» و البته «بیبیسی فارسی» هستند و درباره آزادی و احترام به حقوق مردم، جملاتی را بر زبان میآورند که هر کس نداند، فکر میکند اینها از همان اول کار، فعالیت خود را با این رویکرد آغاز کردهاند و اصلاً آدمکشی، تجزیهطلبی و جنایتهایی که قلم از نگارشش شرم دارد، در برنامههای به اصطلاح مبارزاتی اینها جایی نداشته و ندارد. اما خب، تاریخ و روایتهای آن میتواند مُشت خیلیها را باز کند؛ اگر فقط بیشتر بخوانیم و دقیقتر بدانیم.
یک آغاز تجزیهطلبانه در آغوش اشغالگران
آغاز حزب دموکرات به اشغال ایران در جنگ جهانی دوم بازمیگردد. در سال ۱۳۲۰، زمانی که نیروهای شوروی از شمال وارد ایران شدند، تعدادی از فعالان سیاسی و جاهطلب منطقه کردستان که نتوانستهبودند اقبال مردمی را بدست آورند، به باکو رفتند و دست به دامن حزب کمونیست شوروی شدند. این، آغاز فعالیت «قاضی محمد» و دوستانش بود که میخواستند کردستان را از ایران جدا کنند و مانند سیدجعفر پیشهوری که قصد تجزیه آذربایجان را با کمک نیروهای اشغالگر داشت، برای خودشان دکان و دستگاهی به راه بیندازند؛ غافل از اینکه ادعاهای کمونیستها صرفاً در چارچوب منافعشان بود و وقتی زیر فشار قدرتهای رقیب قرار گرفتند، قاضی محمد، پیشهوری و هفت جد آنها را قربانی مطامع خود کردند. قاضیمحمد و دوستانش در دوران ترکتازی در کردستان و جنوب آذربایجان غربی، جنایتهایی را مرتکب شدند که شاید روزی برایتان نقل کردم. اما درنهایت، آنها در دادوستد میان ابرقدرتها، حکم قربانی را پیدا کردند و تهِ مسیرشان رسید به چوبه دار! کاری به سرنوشت بانیان این جریان نداریم اما حزب دموکرات و دم و دستگاهش، با هدف تجزیه ایران و در دامن بیگانگان شکل گرفت و در تمام دوران پس از آن هم این دو ویژگی را حفظ کرد؛ هرچند در دوره پهلوی، به دلیل حمایت ابرقدرتها از شاه، مجال عرض اندام نیافت.
مجال دوباره برای شیطنت
با پیروزی انقلاب اسلامی و شکل گرفتن شرایط بحرانی ماههای پس از آن، حزب دموکرات هم مانند دیگر احزاب سرکوبشده منطقه غرب کشور، دوباره دست به فعالیت زد. آنها که در دوره پهلوی همه فعالیت خود را در امور سیاسی و فرهنگی متمرکز کرده و البته به هیچ جا نرسیدهبودند، حالا بر بستر ادعای محرومیت کردستان که میراث بیتوجهی پهلویها بود، به تحریک جوانان و مردم پاکدل کُردستان مشغول شدند و در همکاری با گروهکهایی مانند کومله، جادهها و شهرهای این منطقه را بهشدت ناامن کردند. یکی از اقدامات مهم دموکراتها، دست زدن به تحریکات قومی و برانگیختن اقوام علیه یکدیگر بود؛ مسئلهای که در تاریخ چند هزار ساله ایران، سابقهای به این شکل نداشتهاست؛ رویکردی که در حوادث غمانگیزی مانند درگیری «قارنا» و کشتارهای آن، نقشی مهم و محوری داشت. دموکراتها که مانند دیگر جریانهای تجزیهطلب، حضور ارتش و ژاندارمری در کردستان را خار راه خود میدیدند، تمام قدرتشان را برای حذف پادگانهای ارتش و پاسگاههای ژاندارمری از طریق فشار سیاسی و نیز قتلعام نیروهای مظلوم این پادگانها و پاسگاهها برای ایجاد وحشت و فراری دادن سربازان و افسران به کار گرفتند.
جنایت هولناک در «دارساوین»
شاید این گزارش، با نقل یک روایت به عنوان شاهد، بهتر و قابل فهمتر شود. مهرماه ۱۳۵۸ بود که تحرکات حزب دموکرات در کردستان اوج گرفت. کار به جایی رسید که اعضای این گروهک در تعامل با کومله و چند گروهک دیگر، دست به اقدامات خرابکارانه مشترک میزدند. بهتدریج محور سردشت – بانه به یکی از خطرناکترین مسیرهای مواصلاتی کشور تبدیل شد؛ مسیری که هیچکس در آن امنیتی نداشت. تروریستهای حزب دموکرات، گاه و بیگاه خودروهای عبوری را متوقف میکردند؛ تعدادی را وحشیانه به قتل میرساندند و بقیه را به اسارت میبردند. آزادی اسرا تنها با پرداخت پولی هنگفت از سوی خانوادههای آنها ممکن میشد و اگر این پول نمیرسید، سرنوشت آنها تیرباران و مرگ دردناک بود. به همین دلیل، نیروهای ارتش و سپاه تصمیم گرفتند در یک عملیات مشترک، مانع تداوم این ناامنی شوند. ارتشیها پس از انجام مانور و پایان مأموریت، دستور بازگشت داشتند و قرار بود در مسیر، امنیت روستاها را برقرار کنند. آنها برای اجرای کامل دستورها ناچار شدند مسیر را عمدتاً پیاده بپیمایند. اینجا بود که عوامل حزب دموکرات، در گردنه سردشت و نزدیکی روستای «دارساوین» دست به آن جنایت بزرگ زدند.
شهید سپهبد صیاد شیرازی درباره این جنایت گفتهاست: «در نزدیکی سردشت، دهی است به نام ربط. حدود ۹کیلومتری شرق سردشت است. [ارتشیها] مأموریتشان تمام شده بود، به طرف بانه میآمدند که بعد به سقز بیایند و از آنجا به طرف اصفهان حرکت کنند. در مسیر، بین ربط به طرف بانه، در ۱۲کیلومتری سردشت، دهی است به نام دارساوین. در آنجا مورد کمین ضدانقلاب قرار گرفتند. فکر نمیکنم در هیچ جای کردستان به اندازه دارساوین جای مناسبی برای کمین وجود داشته باشد. از بین این ۵۲نفر، فقط یک نفر به حالت اغما باقی ماندهبود، بقیه شهید شدهبودند». جنایت دموکراتها تنها به قتلعام سربازان ایرانی محدود نشد؛ آنها پیکر تعدادی از شهدا را به کنار جاده آوردند و آتش زدند؛ طوری که نمیشد هویت آنها را شناسایی کرد و پس از آن، اجساد سوخته را در معرض دید خودروها و عابرانی که از آن محور عبور میکردند، گذاشتند. دموکراتها با شادی بسیار، خبر این اقدام را در اطلاعیههای خود منتشر کردند. جسدسوزی در گردنه سردشت، تنها جنایت این گروهک آدمکش نبود؛ در سیاهه اقدامات آنها جنایتهای بسیاری علیه مردم ایران و تمامیت ارضی سرزمین ما وجود دارد که اگر فرصتی دست داد، درباره آنها هم صحبت خواهیم کرد.
خبرنگار: محمدحســین نیکبخت
نظر شما